English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8869 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
byzantine U وابسته بروم شرقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Oriental rug U فرش شرقی [از آنجا که امروزه فرش های شرقی در همه جا بافته می شوند، این لفظ به فرش دست باف که الهام گرفته از طرح های شرقی است اطلاق می شود.]
rhaeto romanic U زبان لاتین سوئیس شرقی وایتالیای شمال شرقی
warsaw treaty U پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
let me go U بروم
it fell to my lot to go U من شد که بروم
i can go U میتوانم بروم
i ougth to go U باید بروم
let me go U بگذار بروم
i ought to go U باید بروم
i will go U که بروم میروم
it fell to my lot to go U قرار شد من بروم
i must go U باید بروم
iam d. to go U مایلم بروم
iam a to go U میترسم بروم
i made up my mind to go U بر ان شدم که بروم
I have no place (nowhere) to go. U جایی ندارم بروم
She asked me in (inside the house). U تعارفم کرد بروم بو
in order that i may go U برای اینکه بروم
I must leave at once. باید فورا بروم.
i may go U ممکن است بروم
i made up my mind to go U نصمیم گرفتم که بروم
i am purposed to go U قصد دارم بروم
i am bend on going U مصمم هستم بروم
i agreed to go U حاضر شدم بروم
shall i go? U ایا باید بروم
i am unwilling to go U راضی نیستم بروم
How do I get to ... ? چطور می تونم به ... بروم؟
i am unwilling to go U مایل نیستم بروم
he insisted on me to go U اصرار کرد که بروم
he gave me a sign to go U اشاره کرد که بروم
How do I get to this place / this address? U چطور می تونم به ... بروم؟
i am reluctant to go U میل ندارم بروم
i am purposed to go U در نظر دارم بروم
He advised (urged) me to go. U به من توصیه کرد که بروم
i had barely time to get out U همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
I wI'll be damned if I ll go . U لعنت برمن اگه بروم
i have no other place to go U جای دیگری ندارم که بروم
I am thinding of going to Europe. U خیال دارم به اروپ؟ بروم
I must be going now. U الان دیگه باید بروم
may i go yes you may U ایا ممکن است من بروم
eastern U شرقی
oriental U شرقی
levanter U شرقی
levantine U شرقی
eastward U شرقی
You wont catch me going to his house . U غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
I have a short trip ahead. U قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
I dont have time to go to the movies . U فرصت نمی کنم به سینما بروم
Can I get there on foot? U آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
He arrived just as I was about to go . U درست موقعیکه می خواستم بروم او آمد
northeastern U شمال شرقی
greek church U کلیسای شرقی
orientalizing style U سبک شرقی
northeastward U شمال شرقی
south-eastern U جنوب شرقی
turkish closet U مستراح شرقی
turkey bath U حمام شرقی
orientally U بسبک شرقی ها
southeast U جنوب شرقی
south eastern U جنوب شرقی
mongolian draw U کشیدن شرقی
eastern hemisphere U نیمکره شرقی
north easterly U شمال شرقی
north-easterly U شمال شرقی
bagnio U زندان شرقی
to lie east and west U شرقی غربی
Now it is about time to head home! U الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
Can I drive to the centre of town? U آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
Can I go earlier today, just as a special exception? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
northeaster U نسیم شمال شرقی
the old world U نیم کره شرقی
northeastward U بطرف شمال شرقی
northeastern U مربوط به شمال شرقی
laura U صومعه کلیسای شرقی
tussah U کرم ابریشم شرقی
dinghies U قایق هند شرقی
eastermost U اقصی نقطهء شرقی
eastermost U شرقی ترین نقطه
greek catholic U عضو کلیسای شرقی
easternmost U اقصی نقطهء شرقی
dinghy U قایق هند شرقی
southeaster U باد جنوب شرقی
orientalism U عقاید یا سیاست شرقی
southeaster U توفان جنوب شرقی
easternmost U شرقی ترین نقطه
tussore U کرم ابریشم شرقی
tusseh U کرم ابریشم شرقی
southeastward U بطرف جنوب شرقی
east end U قسمت شرقی لندن
Hindoo U سبک شرقی [معماری]
iam impatient to go U دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
breezes U بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
southeasterner U ساکن نواحی جنوب شرقی
breezed U بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
breeze U بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
archimandrite U رئیس دیر در کلیسای شرقی
soputheasternmost U در دورترین نقطه جنوب شرقی
OCM U شرکت او سی ام تولیدکننده فرش شرقی
euroclidon U بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
breezing U بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
i had half a mind to go U چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. U من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
ORIA U اتحادیه واردکنندگان فرش های شرقی
neo platonism U فلسفه افلاطونی امیخته با تصوف شرقی
ASEAN U مخفف همبستگی ملل جنوب شرقی آسیا
Monaco U ناحیه " موناکو" واقع در جنوب شرقی فرانسه
fox grape U انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
seato forces U نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
lascar U نظامی وملوان هند شرقی توپچی هندشرقی
Eastern design U طرح های شرقی [مربوط به شرق آسیا ]
razorback U خوک نیمه وحشی دورگه جنوب شرقی اتازونی
joshua tree U درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
eastern european mutual assisstance trea U پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
golden horde U سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
Ivy League U نام گروهی از دانشگاههای قدیمی و نامور بخش شرقی ایالات متحده که با هماتحادیهی ورزشی و غیره دارند
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
Persian rug U [فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
south-east U جنوب شرقی سوی جنوب شرق
orientalize U خاوری شدن شرقی ماب شدن
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associated U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
northeast U شمال شرقی شمال شرق
north-east U شمال شرقی در شمال شرق
north east U شمال شرق شمال شرقی
north by cast U میان شمال و شمال شرقی
south east U جنوب خاوری جنوب شرقی
colombo plan U طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
subordinate U وابسته
adjective U وابسته
adjectives U وابسته
attributable U وابسته به
thereof U وابسته به ان
israelitish U وابسته به
riverrine U وابسته به
relevant U وابسته
interdependent U وابسته
pertaining U وابسته
diphtheric U وابسته به
attache U وابسته
subordinated U وابسته
federated U وابسته
federate U وابسته
attached U وابسته
cantabrigian U وابسته به
carpal U وابسته به مچ
subordinates U وابسته
of kin U وابسته
hanger on U وابسته
comprador U وابسته
akin U وابسته
messianic U وابسته به
pertianing U وابسته
tuitionary U وابسته به
aquatic U وابسته به اب
relative U وابسته
federating U وابسته
federates U وابسته
cephalic U وابسته به سر
subordinating U وابسته
related U وابسته
affiliating U وابسته
congenerous U وابسته
contingents U وابسته
Recent search history Forum search
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1Material-dependent representative
2bioconjugated
1چندمین
1Country pumkin
0مرکز خرید می خواهم بروم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com